حق چیست و در کجاست؟
اسدالله جعفری اسدالله جعفری

تذکر لازم:

من فقط و فقط در باره نتیجه دینی و مذهبی کار ها و موضع گیری های احمدی نژاد سخن گفته ام و به این که ایشان در سیاست ایران چه می کند و یا با مخالفان خود چه می کند نه کار دارم و نه به من ربط دارد و آنچه به من شیعه ربط دارد و به من این حق را (اگر حقی در جهان باشد) می دهد که در باره ایشان سخن بگویم و نگرانی خود را از خلق شدن فرقه جدید اعلام کنم، همین مسئله دینی و مذهبی است.

چنان که راجع به القاعده و طالبان نیز سخن همین است . من به آن جهت دینی و مذهبی و ادعای انحصار حق در نزد ایشان و اینکه احمدی نژاد و القاعده و طالبان فقط خودشان را حق و مدار حق می دانند سخن گفته ام و پرسش اساسی این  است که اگر ایشان چنین حقی دارد که حق را در انحصار خودشان پندارند،آیا چنین حقی را دیگران هم دارند یانه؟واگر چنین حقی، حق دیگران هم باشند ،آیا مدار ومعیار تشخیص حق وباطل چه وکجا وچه نهادی است؟ اگر همه مدار حق باشند وهرفرد خود به شخصه حق باشند ،آیا اصولا حق وجود خارجی دارد ؟

خدا به عنوان یک شخص مطرح است ویا به عنوان یک مجهول حق نما؟واگر خداخواهی وخدامحوری در یک نظام بر هانی معین عیار نگردد وهرکس خود را ویافته های خود را( مثل احمدی نژاد والقاعده وطالبان وبنیادگراهای نومسیحی ویهودیت بنیادگرا )اصل بدانند ودیگران راملزم به اطاعت از آن کنند،آیاچیزی بنام نظام توحیدی ونظام معرفتی داریم؟

واژه«حق»در زبان فارسی ومعادل های آن دردیگرزبان های جهان،از واژگانی هست که روز چند بار برزبان هر انسانی جاری می شود وگوش ها را بوسه مهرمی زند ووجدان های را به آرامش می رساند وروح های بسیاری را اسیر پنجه طوفان تردید وتحدید می کند وسرنوشت عقول رسته از بند وبست های جهان ماده ومدت را دیگرگونه رقم می زند.

راستی:«حق چیست؟وچه کسی باحق وحق بااو است؟وپرسش دیگر ومرد افکن تر این که:« واقعاواقعاحق وجود دارد؟»وپرسش دیگری که تاریخ بنی آدم رابدلخواه رقم زد وجوی های خون روان ساخت ومیلیون میلیون انسان را به مسلخ برده وقربانی «مدعیان حق »نمود این است:«اگرواقعا واقعاحق وجود دارد،حق باکیست ویاحق درنزد کیست»

وقتی تاریخ سرگذشت انسان رامطالعه می کنیم ودروسط میدان تنازع بقا وآوردگاه وجنگ وستیز ها می ایستیم وبه رجزها وعربده های دوطرف منازعه گوش می دهیم تنها واژه ی را که از زبان فرزندان «آدم وحوا »ی صف کشیده در مقابل هم می شنویم ،همین واژه «حق» است که هردو طرف مدعی برحق بودن هستند وطرف مقابل را به «ناحق»بودن متهم می کنند واگر برگلوی او خنجر می کشد وسینه اش را می درند وهستیش رابه آتش می کشند ویاخود تا آستانه مرگ گام فراپیش می نهند و«حیات خود یعنی این جلوه ذات خدارا»بازی گوشانه وکودک وار به بازی می گیرند،باز متکی بر همین است که«حق »بااوست واین حق است که این حق را به او می دهد که جان انسانی را بگیرد وجان خود را نیز به مسلخ برده قربانی کند.

باردیگر به پرسش نخستین «حق چیست»وپرسش دیگر که همزاد پرسش نخستین می باشد«حق باکیست» برگردیم واین واژگان را در کتاب وجود خود به باز خوانی بنشنیم وبرای یک بار هم که شده است صادقانه از خودبپرسیم وصادقانه بدنبال پاسخ حقیقی آن باشیم.

این پرسش ها از آن پرسش های بنیان افکنی است که می توانند تمام زوایای حیات انسان رادربر بگیرند وانسانیت انسان هم دایر مدار همین پرسش ها است که تاریخ گواه صادق بر این مسئله می باشد.

فعلا به تاریخ کاری نداریم ونیازی هم نیست به این که تاریخ را ازنو بازخوانیم چون عصرما عصر بسیار پرلایه ودارای پرادوکسکال است ومدعیان حق وانحصارگرایان حق وتمامیت خواهان حق بسیارند وحق لباس سیاست برتن نموده  وقدرت را رام خویش ساخته است که من به نمونه های از آن در جهان اسلام اشاره می کنم:

وقتی شخص مثل آیت الله محمد یزدی که هشت سال رئیس قوه قضائیه به اصطلاح حکومت اسلام ناب محمدی بوده که یکی از شرایط اولیه وابتدایی رئیس قوه قضائیه شدن در حکومت اسلام ناب محمدی، اجتهاد وعدالت است،با کمال یقین وبی پروایی می گوید « من به ذات پاک پروردگار سوگند می خورم که این انتخابات پاکترین انتخابات در طول این بیست سال بوده است»براستی ستون فقرات ایمان وعقیده انسان درهم می ریزد.

واقعا ایمان ویقینی خلل ناپذیری می خواهد که چنین ادعای کند ادعای که حتی از پیغمبر که در علم تال تلوخدا است واز علی که جان محمد وعین الله است اما ازهیچ کدام چنین ادعای شنیده نشده وتاریخ سراغ ندارد که محمد(ص) وعلی(ع) ادعا ی کرده باشد که من به ذات پاک خدا سوگند می خورم که تمام امت من وتمام کارمندان حکومت من از پاکترین ها هستند.البته بر عکس این سخن از آن خدانمایان در میان انسان بکرات شنیده شده است وامام خمینی که بنیانگذار این نظام است واستاد خود همین آیت الله یزدی بوده، هرگز چنین سوگندی به این بزرگی را برزبان جاری نکرده بود وهمواره به کوتاهی ها اشاره می نمود ودر وصیت نامه خود از ملت ایران وامت اسلامی حلالیت طلبید واگر خلافی را ناخواسته مرتکیب شده بود از خدا طلب بخشش نمود وملت را به رعایت قانون وموازن شرع توصیه نمود واز خود رأیی زینهارداد.

بر همین اساس است که شیعه معتقد به عدالت همه ی صحابه نیست وبرادران عزیز وبزرگواراهل سنت معتقد به عدالت همه ی صحابه رسول خدا می باشند.

پس اگراین ادعای آیت الله یزدی واقعا حق باشد ،بدون هیچ شک وشبهه عقیده برادران عزیز وبزرگوار اهل سنت در رابطه با عدالت صحابه حق می باشد وعقیده ما شیعیان بنا بر ادعای آیت الله محمد یزدی باطل بوده وباطل است.

برفرض،اگر آیت الله خودازمخالفان آقای احمدی نژاد بود،باز همین سوگند را می خورد؟یا خدای ناکرده سوگند به همین سهمناکی را علیه ایشان برزبان جاری می کرد؟

همین امشب(که الآن این شقشقیه ی ایمان خود رامی نویسم)به سخنرانی آقای احمدی نژاد در صحن امام عالم آل رسول سیدنا ومولانا ثامن الحجج امام رضا(ع)گوش می دادم وتا آخر نشستم وبه دقت گوش دادم،پرسش های بسیاری در ذهنم خلق شد:

1 – آیا حق آن قدر کوچک وحقیر است که در جهان هستی فقط وفقط آقای احمدی نژاد برحق باشد ودیگر انسان های روی زمین همه برباطل؟

2 – برفرض که انسان های خارج ازایران ازجهان اهل سنت گرفته تا یهودی ها وملحدان همه برباطل باشند وخدا فقط وفقط آقای احمدی نژاد را فرزند خوانده خود برگزیده باشند؛اما در ایران چه؟آیا در ایران مخالفان ایشان همه برباطل هستند وفقط ایشان وچند نفر همکاسه وهم حزب ایشان برحق هستند ؟با اینکه مخالفان ایشان مراجع بزرگی چون آیت الله العظمی صانعی شاگرد ویژه ومقرر ومدرس تحریر الوسیله ودادستان کل حکومت امام خمینی وآیات عظام چون طاهری ودستغیب واز همه مهم تر آیت الله العظمی سید عبدالکریم اردبیلی(رئیس دیوانعالی حکومت امام خمینی وازبنیانگذاران نظام جمهوری اسلامی ایران ویگانه فقیه متخصص در امرقضاء وتربیت کننده صدها قاضی در جمهوری اسلامی) نیز جزء مخالفان ایشان برشمرده می شود،آیا این مراجع نیز برباطل هستند؟اگر مراجع برباطل هستند،حق را از کجا ودر کجا بیابیم وبشناسیم؟

3 – آقای احمدی نژاد بگونه ی سخنرانی می کند که گویا امام خمینی هم مدیریت خوبی نداشته اند ونااهلان را به مدیریت های کلان گماشته بوده ونسبت به حیف ومیلی بیت المال هیچ گونه دغدغه ونگرانی نداشته وفقط احمدی نژاد است که اکنون می خواهد این ستم گستری رهبر فقید جمهوری اسلامی را به عدالت ولایت برگرداند ودزدان بیت المال را به دار مجازات آویزد ودست غارت گران اقتصادی را قطع وسران فتنه را به مردم معرفی کند.

4 – روزگاری درمذهب شیعه، مراجع تقلید تال تلو ائمه معصومین بود اما اکنون به عینه می بنیم که بزرگ ترین توهین ها به مراجع می شود وتذکراتش شنیده نمی شود وآن ولایت کلیه شان بنا بر قرائت نو از ولایت، محصور درفتوای برای مقلدینش در حوزه خصوصی وعبادی است.

5 –من که تاریخ رااندکی مطالعه کرده ام وزندگی پیغمبران بشری والهی از بودا گرفته تا خاتم پیامبران محمد(ص)را تورق زده ام ندیدم ونیافتم که آنان ادعاهای حق مداری ورسالت مداری وولایت مداری به ادعاهای که احمدی نژاد درسخنرانی های خوددارد؛ داشته اند.

6 - آیا احمدی نژاد به چنان تعالی وتکاملی رسیده است که حتا محمد خاتم پیغمبران هم به آن مقام عالی نرسیده بوده تاچنین رسالت بزرگ هدایت جهان را به دوش آنان بگذارد ولی این احمدی نژاد است که شایستگی چنین مقامی را دارد وخدا از او خواسته اند به هدایت جهان قیام کند.

یا احمدی نژاد مصداق این شعر لسان الغیب حافظ است:؟

عکس روی توچودرآینه ی جام افتاد

عارف ازخنده ی می درطمع خام افتاد

حسن روی توبیک جلوه که درآینه کرد

این همه نقش درآینه اوهام افتاد

پیرانه سرم عشق جوانی بسر افتاد

وان راز که دردل بنهفتم بدرافتاد

ازراه نظرمرغ دلم گشت هواگیر

ای دیده نگه کن که بدام که افتاد

خداکند که ایشان هیچگاه مصداق این مصراع شعر لسان الغیب حافظ نظرباز قرارنگیرد:

بس تجربه کردیم درین دیرمکافات

بادردکشان هرکه درافتادبرافتاد

گرجان بدهدسنگ سیه لعل نگردد

باطینت اصلی چکندبدگهرافتاد  

در قرآن آیه ی وجوددارد که اگر قرآن فقط همین یک آیه را داشت ودیگر هیچ نمی داشت باز یک کتاب کامل بود:

فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُرًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ ( سوره مؤمنون  آیه٥٣ )

براستی که هرحزب وگروهی خود را حق مطلق می دانند ودیگران را باطل .(این ترجمه آزاد است)

به هرحال، من که در ایران وبا فرهنگ شیعه ودر مکتب فقهی بزرگان عصر بزرگ شده ام،ده سال درزمان حیات امام خمینی در ایران بوده ام واز نزدیک حکومت امام خمینی را دیده ام وبا بزرگ ترین فقیه معاصر واز نظریه پردازان این نظام وجانشین امام خمینی آیت الله العظمی منتظری آشنایی دارم وبابزرگان فلسفه ایران حضرات علامه امام سید جلال الدین آشتیانی وعلامه محمد تقی جعفری(سلام ورحمت خدابرآنان باد) علقه وآشنایی داشتم،وبه اندازه عقل خود با اندیشه های شان مأنوس هستم،قرائتی که امروز احمدی نژاد از اسلام وعدالت ومبارزه با کفر جهانی دارد را نمی توانم درست بفهمم ودرک وهضم کنم(شاید مشکل از عقل ما باشد)

از طرف دیگر احمدی نژاد با مخالفان خود به گونه ی رفتار می کند واز ادبیاتی استفاده می کند که گویا مخالفان احمدی نژاد شیطان های مجسم هستند وامام خمینی که روز گار این مخالفان فعلی ایشان را به مقام های درجه اول نظام گماشته بوده اشتباه کرده است.

من به عنوان یک مهاجر افغانی نه دشمن احمدی نژادم ونه برادر خوانده مخالفان احمدی نژاد،اما به عنوان یک طلبه کوچک وفرد کتاب خوان وبزرگ شده در دوران حکومت امام خمینی ومقلد دیروز ایشان ،نمی توانم ادبیات احمدی نژاد را با مخالفانش ومخاطبان جهانیش درست بفهمم ودرک کنم.

واقعیت این است که بعد از دور دوم ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد وادبیات که احمدی نژاد به کار می برد وقرائت که از دین وعدالت وولایت ارایه می دهد احساس می کنم که در نظام معرفتی شیعه فرقه ی جدیدی در حال ظهور است،این همان چیزیست که مرا به عنوان یک شیعه وامی دارد که در باره احمدی نژاد وادبیات احمدی نژاد وقرائت ایشان از دین ومذهب وولایت سخن بگویم ونگرانی خود را از خلق شدن فرقه ضاله ی دیگر در درون مذهب شیعه اعلان کنم وهشدار دهم که فرقه سازی وفرقه گرایی اگر با قدرت وسیاست همراه باشد ویرانگر تر از هرجنگ نظامی است وخطرش از تصور بیرون می باشد ووهابیت نو واین بار در مذهب شیعه خلق می شود وراه برای خلق القاعده های دیگر هموار می گردد.

نمونه دیگر درهمین باره گروه القاعده در جهان اسلام وطالبان افغانستان هستند.

1 - گروه القاعده وطالبان مدعی نمایندگی خدا در زمین هستند وادعای برقراری حق وعدالت را در زمین دارند.

2- اما همین دوگروه هزاران انسان مؤمن به خدا را در حال عبادت ونماز در عبادتگاه با فجیع ترین وضع به شهادت می رسانند واین کار خود را مستند به حق می کنند.

3 - آیا حق آن قدر تنگ وکوچک است که فقط چند هزار القاعده وطالبان حق هستند وبقیه بندگان خدا در روی زمین برباطل؟

4 - گیرم که کفار،مسیحیان،یهودیان،بت پرستان (با اینکه هرانسانی حق ذاتی حیات دارند وبراساس دین وباور خود بر حق هست ورستگار)برباطل باشند اما بیش از یک ونیم میلیارد انسان مسلمان چه؟

 5 - شهید کردن کودکان معصوم وپیران معذور،وحافظان قرآن وخانواده های شهدا چه؟شهیدانی که جان دادند تا حق جان گیرد وخون دادند تا درخت انسانیت ودین نخشکد.

6 – القاعده وطالبان از هرپیغمبری توحیدیی حق مدارتر ومؤمن تر جلوه می کنند چون هیچ پیغمبری برای پیاده کردن دین خدا در زمین چنین انسان کشی های را راه نینداخته اند،پس نتیجه این می شود که القاعده وطالبان از همه ی پیغمبران مؤمن تر،مجاهد تروبر حق تر هستند.اما ازطرف دیگر همین دوگروه حقانیت خودرا از همان دین پیغمبر می گیرند، حال کدام را باید باور کنیم؟

درجهان غرب نیز همینطور است نومحافظه کاران نومسیحی وهیود صهیونیست موعود اندیش نیز چون القاعده وطالبان بنام دین وحق، خون بندگان خدا را می ریزند وبنام حق وخدا انسان می کوشند وخشونت می کارند وجنایت درو می کنند.

حال دوباره به پرسش های نخستین برگردیم:

حق چیست ودر کجاست؟

«چه کسی باحق وحق بااو است؟

اگرواقعا واقعاحق وجود دارد،حق باکیست ویاحق درنزد کیست؟

پاسخ شما خواننده عزیز چیست؟


December 11th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي